برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست

تقدیم به کسی که کنارم نیست ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست

تقدیم به کسی که کنارم نیست ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد

خط سرنوشت من

سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۴۳ ب.ظ

            باز هنگام سحر قلمی از تکه زغالی مانده از آتش شبی سرد

میلغزد بر روی تن سرد و بی روح ورق.


و باز هم ردی از سوز دل بر روی خط های یخ زده کاغذ مینویسد.


وباز قصه پر غصه تکرار  ….


روزی درختی بودم تنومند و زیبا ، قدی کشیده


و شاخ و برگ تماشایی داشتم .


عاشق شدم . . . !!!!


عاشق صدای خوش هیزم شکن . . . !!!


و تن خود را بی آلایش تقدیم بوسه های درد آور


تبر او کردم و چه راحت شکستم ، بی صدا خورد شدم ،


چه دیر فهمیدم بی رحم است دل سنگ هیزم شکن


و سخت تر تبر او که سوزاند تنم را ، حالا دیگر زنده نبودم


درخت نبودم ، در چشمان سرد او فقط هیزم بودم و بس


سرنوشتم چه بود ؟


حالا که نه درخت بودم و نه سایه ای داشتم و نه ریشه ای


نه برگی و نه مهمان ناخوانده ای که بر روی دستانم بنشیند


و برای دل کوچکش آواز بخواند و بر خود بلرزد و با آهی سرد


دوباره پر باز کند و به اوج برود


و چه ناجوانمردانه تکه های خرد شده ام در شومینه


رو به چشمانش آتش گرفت و او فقط لذت برد


من در آتش میسوختم و او . . .


و حالا زغالی بیش نیستم و خطی شدم بر


خطوط یخ زده ورق تا شاید ماندگار باشم و همه بدانند


روزی درختی بودم تنومند که عشق مرا به زغالی


تبدیل کرد سیاه و دل سوخته . . .


  • خدایا....!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی