برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست

تقدیم به کسی که کنارم نیست ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست

تقدیم به کسی که کنارم نیست ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد

در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ب.ظ

 خدا پرسید :

 پس تو می خواهی با من گفتگو کنی ؟

 من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید .

خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است ...

در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی ؟

پرسیدم: چه چیز بشر شما را متعجب می سازد ؟

خدا پاسخ داد : کودکی شان !

اینکه از کودکی شان خسته می شوند ، عجله دارند بزرگ شوند

و بعد دوباره پس از مدتها آرزو دارند که کودک باشند .

اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست آورند

و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را بدست آورند .

اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می کنند.

و بنا بر این نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده !

اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند ،

و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند .


  • خدایا....!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی