پدر ...!!
جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ
جسارت میخواهد....!
نزدیک شدن به
افکار دختری
که روزها....
مردانه با زندگی می جنگد
اما شب ها…
بالشش از هق هق دخترانه اش خیس است
معنی حسرت رو توی هیچ کاغذی نمیشه نوشت....
روی هیچ صفحه سفیدی نمیشه تایپ کرد....
با هیچ زبونی نمیشه توضیح داد ....
پدر ....
خوابم نمی برد
بغض
روی ثانیه هایم راه می رود
دوباره تو را کم آورده ام
تو را
و عطر صبوری هایت را
کودکانه در آغوشم بگیر
به یاد روزهای دوران طفولیت
که بهانه گریه ام گرسنگی بود
میخواهم به جایش برای دلتنگی ام گریه کنم
.
.
.
خاطرات خیلی عجیبن
گاهی اوقات می خندیم
به روزایی که گریه می کردیم
گاهی گریه می کنیم به
یاد روز هایی که می خندیدیم…
- ۹۳/۱۲/۱۵